. | ||
|
شاهان هخامنشی در میان یونانیان به درستی عهد معروفبودند. چون پیمانی میبستند به آن استوار میماندند، و به این میبالیدند که هرگزوعدهای را که دادهاند خلف نمیکنند. آنچه ازتاریخپارسیها با ستایش و تحسین باید ذکر شود این است که بندرت اتفاقمیافتاد که فردپارسیبرای جنگ باپارسیها به مزدوری گرفته شود؛ در صورتی که هر کس میتوانست یونانیان را برای جنگ باخودشان اجیر کند.
پارسیها در سخن گفتن صریح و در دوستی استوارومهماننواز و بخشنده بودند، و بر رعایت آداب معاشرت، تقریباً به اندازة مردمچین، مواظبت داشتند. چون دونفر، که از حیث رتبه با یکدیگر برابر بودند، به هم میرسیدند، یکدیگر رامیبوسیدند؛ و اگر کسی به شخصی بلندمرتبهتر از خود برمیخورد، پشت دو تا میکرد وبه او احترام میگذاشت. در مقابل اشخاص کوچکتر گونة خود را برای بوسیدن پیشمیآوردند؛ برای مردم متعارفی، تواضع مختصری کافی بود. چیز خوردن در کنار راه راسخت ناپسند داشتند؛ بینی گرفتن وآب دهن انداختن درمقابل دیگران را بد میدانستند. تا زمان خشیارشا، درخوردن و نوشیدن سادگی فراوان داشتند، و جز یک بار در روز خوراکنمیخوردند و جز آب خالص چیز دیگری نمینوشیدند. پاکیزگی را، پس از زندگی، بزرگتریننعمت میدانستند و«چه انسان، اگر در برانداختن فساد( میکروبها) قیام نکند، فرشتگان در جسماو منزل نخواهند کرد.» کسانی را که سبب پراکنده شدن بیماریهای واگیردار میشدند سختکیفر میدادند. در جشنها، همة مردم با لباسهای پاک سفیدی حاضر میشدند. در شریعتاو، مانند دو شریعت برهمایی و موسوی، آداب و رسوم تطهیر و جلوگیری از پلیدی بسیاربود. در کتاب مقدسزردشت، فصلهای مطولی استکه همه از قواعد مخصوص پاکی جسم و جان بحث میکند. کیفر گناهان جسمانی در شریعتزردشت، مانند شریعتیهودی، بسیار سخت بود. استمنای با دست را با شلاق زدن مجازات میکردند؛ کیفر لواط وزناآن بود کهزنیا مردی را که مرتکب چنینگونه اعمال میشدند بکشند. از آنچه هم اکنون از نوشتههایهرودوتنقل میکنیم معلوم میشود که، بنابر معهود، میان گفتار و کردارتفاوت بوده است؛ گفتةهرودوتچنین است: «پارسیانربودنزنانرا، به وسیلة زور وقدرت، کار ناپاکان و بدان میدانند؛ و در جای دیگر میگوید::« پارسیانامرد بازیرا از یونانیان آموختهاند»؛ اگر چه نمیشود به آنچه این خبرنگار عجیب آورده درنبردی که میان پارسیها و اسکندر در نهر گرانیکوس اتفاق افتاد، تقریباً همة پیادهنظام پارس از یونانیان مزدور بود، و در نبرد ایسوس قلب سپاه پارسیها را 30000یونانی مزدور تشکیل میداد. اعتماد کرد، از سرزنش های سختی کهاوستادربارة عمل لواطمیکند، تا حدی گفتةهرودوتتأیید میشود . اوستا» در چند جا تکرار میکند که
این گناه زشت قابل آمرزش نیست و «هیچ چیز آن را پاکنمیکند»
البته شریعت زردشت چنان نبود که بیشوهر ماندندوشیزگان وزن نگرفتن پسران عزب را تشویق کند، ولی تعدد زوجات و اختیار کردنهمخوابگان و کنیزکان مجاز شمرده میشد؛ و این از آن جهت بود که در یک اجتماع، کهاساس آن بر سپاهیگری و نیروی نظامی قرار دارد، احتیاج به آن هست که هر چه ممکن استتعداد فرزندان زیادتر شود. «اوستا» در این باره چنین میگوید: «مردی کهزندارد بر آن که چنین نیستفضیلت دارد، و مردی که خانوادهای را سرپرستی میکند بر آن که خانواده ندارد فضیلتدارد، و مردی که پسران فراوان دارد بر آن که چنین نیست فضیلت دارد و ... » اینها همه مقیاسهایی است که مقام اجتماعی متعارف میانملتهای مختلف را تعیین میکند. خانواده در نظر آنان مقدس ترین سازمان اجتماع به شمارمیرفت. زردشت از اهورا پرسیده بود که:
ای مقدس دادار گیتی جسمانی، آیا دوم خوشترین جایزمین کجاست؟ پس اهورمزدا گفت: … هر آینه جایی که مرد مقدس خانهای بسازد که دارایآتش و گاو و گوسفند و زن و فرزند و اهل بسیار باشد. پس از آن، گاو و گوسفند بسیار وآرد بسیار علف بسیار و سگ بسیار و زنان بسیار و بچههای بسیار و آتش بسیار و اسبابزندگی خوب بسیار باشد.»
حیوان، و مخصوصاً سگ، جزء لاینفک خانواده به شمارمیرفت؛ همان گونه که در قسمت آخر ده فرمان موسی نیز چنین بود. اگر جانوری آبستنبود و جایی نداشت، بر نزدیکترین خانه واجب بود که از آن پرستاری کند. اگر کسی خوراکفاسد یا بسیار داغ به سگی میخورانید، به او کیفر سخت میدادند؛ هر کس «ماده سگیرا، که سه سگ با او نزدیکی کرده بود، میزد» با هزار و چهارصد تازیانه مجازاتمیشد.
چو ن فرزندان به سن رشد میرسیدند،پدرانشان اسباب کار زناشویی ایشان را فراهم میساختند.
در زمان زردشت پیغمبر، زنان، همان گونه که عادتپیشینیان بود، منزلتی عالی داشتند: با کمال آزادی، و با روی گشاده، در میان مردمآمد و شد میکردند؛ صاحب ملک و زمین میشدند و در آن تصرفات مالکانه داشتند ومیتوانستند، مانند اغلب زنان روزگار حاضر، به نام شوهر، یا به وکالت از طرف وی، بهکارهای مربوط به او رسیدگی کنند. پس ازداریوش، مقام زن، مخصوصاً در میان طبقة ثروتمندان، تنزل پیدا کرد. زنانفقیر، چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند، آزادی خود را حفظکردند. زنان طبقات بالای اجتماع جرئتآن نداشتند که، جز درتخت روان روپوشدار، از خانه بیرون بیایند.
فرزند داشتننیز، مانند ازدواج، از موجبات بزرگی و آبرومندی بود. پسران برای پدران خود سوداقتصادی داشتند. زنان شوهردار یا دوشیزگانی را که از راهزناباردار میشدند و در صدد سقط جنین بر نمیآمدند، ممکن بود ببخشند؛چه، بچهانداختن در نظر ایشان بدترین گناه بود و مجازات اعدام داشت.
فرزندان تا سن پنجسالگی به اختیار مادر، و از پنجتا هفت سالگی تحت سرپرستی پدر بودند، و در این سن به مدرسه داخل میشدند و این کار معمولا به وسیلةکاهنان صورت میگرفت. یکی از اصول رایج آن بود که محل مدرسه نزدیک بازار نباشد، تادروغ و دشنام و تزویری که در آنجا رایج است مایه تباهی حال کودکان نشود. کتابهایدرسی، «اوستا» و شرحهای آن بود؛ مواد درسی شامل مسائل دینی و طب و حقوق میشد؛ درسرا از راه سپردن به حافظه فرا میگرفتند، و بندهای طویل را از بر میکردند و مکررمیخواندند. پسران طبقات پایین تنها سه چیز رامیآموختند: اسبسواری، تیراندازی، و راستگویی. تعلیمات عالی تا سن بیست یا بیست وچهار سالگی ادامه مییافت، و به بعضی از فرزندان اشراف تعلیمات مخصوصی میدادند کهبرای فرمانداری استانها و تصدی مشاغل دولتی مهیا شوند؛ ولی آنچه برای همه مشترک بودفرا گرفتن فنون جنگ بود. زندگی دانشجویان در مدارس عالی بسیار دشوار بود، شاگردانصبح زود بیدار میشدند، مسافت زیادی را میدویدند، بر اسبان سرکش سوار میشدند وبسرعت میتاختنند؛دیگر از کارهای این مدارس شناوری، شکار جانوران، دنبال کردندزدان، کشاورزی و درختکاری، و طی کردن مسافتهای درازی در گرمای شدید تابستان یاسرمای جانگزای زمستان بود؛ آنان را چنان پرورش میدادند که بتوانند تغییرات وسختیهای اقلیم را نیکو تحمل کنند و با خوراک خشن ساده بسازند و، بیآنکه سلاح ولباسشان تر شود، از رودخانهها بگذرند.
البته ناگفته نماند در این کتاب موارد دروغ بسیاری راجع به گذشته ی ایرانیان آمده که از آوردن آن مطالب کذب معذوریم. وجود این نوشته های دروغین به خاطر کینه و دشمنی یونانیان از ایرانیان در گذشته نشات می گیرد.
منابع سخن
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: تاریخی، ، [ دو شنبه 27 شهريور 1391
] [ 14:51 ] [ طاها رضایی ] |
|
[ طراحي : منجي آل طه ] |